به نظر من از بسیاری جهات جامعه ایرانی رو به زوال است. ولی در اینجا به مقوله دانش میپردازم، زیرا به چیزی به اندازه داستن علاقه ندارم. از زمانی که به یاد دارم، هیچ کاری را به خواندن ترجیح ندادهام و فقط خواندهام تا بدانم. بجز علاقه ذاتی به دانستن، بزرگترین وظیفه یک انسان در این دنیا را دانستن تا حد امکان بدون پیشداوری میدانم. برای من دانش یک مفهوم عمومی است و رشته و گرایش در آن بیمعنی است. به همان اندازه که رشته در مفهوم دانستن بیمعنی است، ملیت و حتی نام دانشمندی که در بدست آوردن قسمتی از علم تلاش کرده است بیمعنی است. نام دانشمند فقط به منظور ادای احترام به خدمات یک انسان بیان میشود. ولی چنین مفهوم مجردی که در سراسر جهان کمابیش پذیرفته شده است در جامعه ایران مفهومی کاملاً معکوس پیدا کرده است.
ایرانیها به دنبال دانستن برای دانستن یا کمک کردن به نوع بشر نیستند. در واقع ایرانیها اصلاً به دنبال یاد گرفتن نیستند. آنها بجای دانستن، علاقهی شدیدی دارند که در جامعه به عنوان دارنده دانش شناخته شوند. انگاری دانش نوعی دارایی است که حتی داشتن آن مهم نیست، تا وقتی اطرافیان به این عقیده باشند که فرد دارای آن است. به عبارت دیگر دانستن به وسیلهای برای برتری اجتماعی تبدیل شده است و طبقهبندی اجتماعی پنهانی ایجاد کرده است که در آن افراد "دارای دانش بالاتر" خود را برتر از بقیه انسانها میدانند. این موضوع باعث به وجود آمدن جامعهای بیسواد با حداقل مدرک کارشناسی شده است. در حالی که استعدادهای ما به هدر میرود، هر روزه شاهد افزایش سطح مدرک جامعه هستیم. از آنجا که افزایش سطح مدرک افراد بدون افزایش سطح سوادشان انجام میشود، تقلب در جامعه علمی ایران شیوع فراگیری پیدا کرده است که باعث بیاعتمادی جامعه علمی جهان به ایرانیها شده است و مقالات علمی ایرانی با نوعی تردید در مورد محتوا در مجامع علمی مورد بررسی قرار میگیرد.
از طرف دیگر بسیاری از ایرانیها در حال تحصیل در دانشگاههای ریز و درشت در سراسر کشور هستند، بدون اینکه بدانند چرا تحصیل میکنند. تجربه شخصی من در برخورد با این دانشجویان نشان میدهد که این افراد دچار نوعی سردگمی در زندگی شدهاند. دلیل اصلی تحصیل دانشگاهی این دانشجویان اغلب ربطی به دانشآموزی ندارد. این افراد سرخورده از جامعه علمزده اغلب به دنبال ارتقاء رتبه اجتماعی خود میباشند. این رفتار بخصوص در دانشجویان دختر فراگیرتر است.
تنها راه برونرفت از این وضعیت اسفبار کنونی به نظر من، اصلاح نظام آموزش عالی در ایران است. ولی انتظار این اصلاح از حکومتی که خود باعث بوجود آمدن این وضعیت شده است، انتظاری بیجا است. در واقع نوع نگرش کلان رهبران جامعه باعث این بیسامانی عظیم در زمنیه دانش است. به نظر من حکومت کنونی ایران ظرفیت برای تغییر در این زمینه یا هیچ زمینه دیگری ندارد.
No comments:
Post a Comment