چهار سال پیش بعد از تقلب بزرگ رهبر این شعر زمزمه لباهای ایرانیان سادهلوح بود. حالا بعد از کشت و کشتار سال 88 و سقوط ایران به ورطه نابودی، رهبر بی چشم و رو دوباره از ملت خواسته که رأی بدهند. همچنین حرفی از این آدم البته انتظار میرفت. البته اگر کسی رأی هم ندهد باز هم رهبر اعلام خواهد کرد که همه رأی دادند. ولی بسیاری هستند که به خواسته رهبرشان لبیک خواهند گفت. این افراد که روز جمعه رأی خواهند داد چند دستهاند. دسته اول وفاداران به رهبر هستند که بقای خود و یا آرزوی بهشتشان در قدرت رهبر تبلور پیدا میکند. این دسته به نظر من کوچکترین دسته رأی دهندگان این دوره انتخابات هستند، همانطور که همیشه تعدادشان کم بوده است. دسته بعدی که به مراتب تعدادشان بیشتر است، امیدواران به تغییر هستند. اینان هنوز امیدوارند که شاید رهبر در مقابل انتخابشان کوتاه بیاید و مردم از دست رهبر نجات پیدا کنند. سردستهی این عده البته اصلاحطلب احمق دوران و یکی از خائنین بزرگ به ایران آقای خاتمی میباشد. او که با بی محلی به شرایطش برای شرکت در انتخابات روبرو شد، باز هم در انتخابات شرکت میکند. دسته سوم که به نظر من بزرگترین دستهی شرکت کنندگان در انتخابات است از افرادی تشکیل شده که از ترس از حکومت و رهبر رأی میدهند. اینان فقط به دنبال مهر در شناسنامه هستند و میترسند موقعیت خود را از دست بدهند.
با وجود چنین هموطنانی چطور میتوان انتظار برچیده شدن نظام اسلامی را داشته باشیم. هنوز بعد از نزدیک به 100 سال زمستان در ایران سرنیامده است و پایانی بر آن هم متصور نیست. شاید آمریکاییها به ایران حمله کنند، ولی باز هم معلوم نیست بدتر از رهبر بر سر ملت خراب نشود. تنها راهی که برای خلاصی از این وضع وجود دارد عاقل شدن ملت است. ولی زمستان ایرانی را بیعقلی تمام عیار ایرانی بوجود آورده است. چطور میشود منتظر عاقل شدن ملتی بعد از این همه سال دوری از عقل باشیم؟
No comments:
Post a Comment