انتخابات فرمایشی را فقط از تلویزیون یا در کتاب تاریخ مدرسه در مورد انتخاباتهای قبل از انقلاب سال 1357 شنیده یا خوانده بودم. این ترکیب لغات فقط از حکومت اسلامی برمیآید. ولی حالا انتخابات پیشرو مصداقی است بر آن. رهبر انقلاب که خود را نماینده خدا بر زمین میداند، بر خلاف خواسته خدا و برای بستن دهن هر کس که حکومتش را دیکتاتوری میخواند، دست به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری میزند. هم او و هم خدایش میدانند که قدرت از طرف خدا به او داده شده است و برگزاری انتخابات برای هر دو مصداقی از تقیه است. برای بقای حکومت حتی به مدت کوتاهی هم که شده، نیاز است که مردم به پای صندقهای رأی بروند. بعد از برگزاری "پرشور" انتخابات دیگر نه رهبر و نه خدایی که نمایندگی میکند، با مردم کاری ندارند. از نظر رهبر بعد از انتخابات همه مردم میتوانند بمیرند. برای او فرقی بین زنده و مرده نیست. احتمالاً تنها دلیل وجودی ملت از نظر او برای دستور شنیدن است.
سؤال این است که آیا مردم هم این نظر رهبر و خدایش را قبول دارند و یا رهبر را دیکتاتوری تمام عیار میشمارند و تصورش از خدا را تصوری باطل میدانند یا نه؟ فردا ملت جواب این سؤال را خواهند داد. مشکل اینجاست که به نظر بسیاری از ایرانیها متوجه این سؤال نیستند. به نظر بسیاری رأیشان میتوانند تغییر ایجاد کند. انگاری اینان دیزوز پا به این دنیا گذاشتهاند یا حافظه خود را بطور کامل از دست دادهاند. اینکه چگونه ایرانیها اینقدر خوش خیال هستند احتمالاً ریشههای ژنتیک دارد. اینان به تمرین دمکراسی در یک حکومت دیکتاتوری مطلق اعتقاد دارند. از نظر من این افراد در خواب غفلت به سر میبرند.
فردا بسیاری از ایرانیها خوشخیالی خود را ثابت خواهند کرد. بعد از رأی دادن دیگر راه برگشتی نیست. رهبر استفاده خود را از خوشخیالی رأی دهندگان خواهد کرد. ایرانیها باید متوجه شوند که رأی دادن چیزی را عوض نمیکند. برعکس در منطق رهبر رأی دادن نشان دهنده راضی بودن از وضع موجود است. برای تغییر ایرانیها باید نشان دهند تغییر میخواهند.
انتصابات
انتصابات
No comments:
Post a Comment