هیچکاک رو به درستی استاد تعلیق مینامند. دهه 60 دهه کارگردانها نیست ولی هیچکاک در این دهه فیلمسازی بوده که اسمش در تاریخ سینما جاودانه. فیلم دورهای از زندگی این فیلمساز رو به نمایش میگذاره که در اون فیلم شمال از شمال غربی تازه به نمایش دراومده و حالا نوبت یک کار تازه رسیده. فیلم تعریف میکنه که چطور این کارگردان بزرگ یکی از اولین فیلمهای سینمایی وحشت رو میسازه و تماشاگرا رو به صندلیها میخکوب میکنه. این فیلم برداشتی از یک رمانه. فیلم جالبی شده. شاید یکم ضرب آهنگ فیلم کند باشه، ولی ارزش دیدن داره تا آدم بفهمه یک نابغه چه فرقی با بقیه آدمها داره و چطور یک زن خوب زندگی رو ساده میکنه. ستارهای زیادی توی این فیلم بازی میکنند. بازیهای فیلم عالی هستند، که باعث شده فیلم خیلی خوب از آب در بیاذ.
Tuesday, May 28, 2013
Monday, May 27, 2013
Zero Dark Thirty
یک فیلم بسیار زیبا از کاترین بیگلو راجع به دورهای از زندگی یک زن مأمور CIA که تنها هدفش پیدا کردن بنلادن است. این فیلم انقدر واقعی ساخته شده که خیلی شبیه یک مستنده. نه موسیقی متنی وجود داره و نه حتی یک حرف اضافه که مربوط به داستان نیست. خود قصه هم خیلی دیدنیه و جزئیات دقیقی از حوادث میده. مخصوصاً قسمتی که به کشته شدن اسامه بنلادن منجر میشه. وقتی فیلم رو میدیدم باورم نمیشد که داستان واقعی بتونه اینقدر کشش داشته باشه. به معنی واقعی مخکوب شده بودم. این فیلم هم از نظر هنری فیلم خوبیه و هم فیلمی تاریخیه که نشون میده چقدر دولت آمریکا محتاط بوده و چقدر فرآیند کشتن بنلادن سخت بوده. بازیهای فیلم عالی هستند. همین هم باعث میشه که احساس کنی فیلم مستند میبینی. این فیلم یکی از بهترینهای سال 2012 است.
Saturday, May 25, 2013
Red Dawn
امسال سال انواع و اقسام حملهها به آمریکا در هالیوود است. این فیلم سال قبل شروعی بر این نوع فیلمهاست. داستان فیلم با حمله کره شمالی به آمریکا شروع میشود و حول زندگی دو برادر میگذرد که به دفاع میپردازند. فیلم دارای انواع خالیبندیهای هالیوودی است. این از اون دسته فیلمهاست که موقع دیدنش دائم به خودت میگی چرا تموم نمیشه. نکته جالبی توی داستان نیست. داستان کاملاً سرراسته. دیدن این فیلم واقعاٌ وقتکشیه. با اینکه قصه چیزی نداره و توش آمریکاییها به سوی پیروزی در حال حرکت هستند، بازیهای فیلم بد نیست. نه اینکه واقعاً موقعیت آنچنانی برای بازی خوب توش باشه.
Wednesday, May 22, 2013
رد صلاحیت هاشمی مبارک
چهار سال پیش که آن وضع بر سر ملت زودباور ایران آمد و بسیاری زیر تیغ جلاد رفتند، به خود میگفتم این پایانی خواهد بود بر سادهلوحی ایرانیان به عنوان یک ملت. با نامزد شدن هاشمی اما مطمئن شدم که پایانی بر آرزوی خام ایرانیان برای تغییر از درون حاکمیت وجود ندارد. این منطقی است که انتخابات کم هزینهترین نوع تغییر به سوی بهبود وضع موجود است، ولی دیکتاتور حاکم هیچ تغییری را صلاح نمیبیند. حال امیدوارم ملت سرانجام به خود بیاید و سر به نافرمانی مدنی زند. به نظرم نافرمانی مدنی کم هزینهترین روش تغییر از بیرون حاکمیت است. نقطه شروع آن تحریم انتخابات خواهد بود. البته که دستگاه رهبر حضور مردم را حماسهای بینظیر خواهد خواند، ولی از درون به خود خواهد لرزید از تعداد کم شرکتکنندگان. این میتواند فرصتی طلایی برای مردم ایران باشد.
دو نکته دردناک هم متذکر شوم. حضور دو دست دکتر در این انتخابات چشمگیر است. این دو دسته هیچکدام بویی از انسانیت بردهاند. دسته اول نامزدان انتخابات هستند که همگی دکترند و همگی جیرهخوار حکومت. حتی دکتریشان هم صدقهی حکومتی است. اینان را چه به تحقیق علمی و حضور در دانشگاه. دسته دوم دکتران خارجنشینندکه فقط درد راحتی خویش دارند و از خودخواهی بر درد مردم کور. چگونه میشود عالمی از رد صلاحیت هاشمی اظهار خوشحالی کند به این دلیل که حالا راحت به ایران مسافرت خواهد کرد. این مثالی است بر بیشعوری بیحد بعضیها.
Monday, May 20, 2013
Wreck-It Ralph
یک فیلم کارتونی خیلی زیبا از شرکت دیزنی. داستان فیلم واقعاً خیلی جالبه. البته خیلی شبیه داستان اسباب بازی است از همین شرکت که خیلی معروفه. محیط قصه رو میشه نسخه دیجیتال داستان اسباب بازی دونست. ولی شباهت تا همین جاست. تو این فیلم خبری از شخصیتی که نمیدونه کجاست نیست. داستان فیلم خیلی پیچیدهتره و بیشتر به نوجوانها میخوره. فیلم هم 100 دقیقه است. همین نشان میده که جامعه هدف نوجوانها و جوانها هستند. البته این باعث نمیشه که این فیلم برای سنهای بیشتر جذاب نباشه. برعکس، به نظرم یک فیلم عالی برای همه است. داستان پستی و بلندی زیاد داره و تعداد شخصیتها هم خیلی زیاده. مطمئناً این فیلم دنباله هم خواهد داشت. ساختن این جور فیلمهای کارتونی سود زیادی داره. این فیلم 471،222،889 دلار در دنیا فروش کرده. کسانی که فیلمهای سال رو دنبال میکنند، حتماً این فیلم رو باید ببینند.
Sunday, May 19, 2013
Playing for Keeps
یک درام واقعی هالیوودی. داستان فیلم که راجع به زندگی زتاشویی از هم گسیخته یک فوتبالیست معروفه، یک داستان سرراسته. حوصله من که سر رفت از دیدن این فیلم. انفدر این قصه سر راسته که آدم حتی دلش نمیخواد پیشبینی کنه که چطوری تمام میشه. بازیهای فیلم خوبه و چند تا صحنه خندهدار هم داره، مثل هر درام هالیوودی دیگه. اصلاً به درد دوباره دیدن نمیخوره.
Friday, May 17, 2013
کلاهبرداران: احمدی نژاد و مشایی
احمدی نژاد در این هشت سال ریاست جمهوری اسلامی همه نوع کلاه برداری سیاسی کرده است. به همین دلیل این آخرین کلاه برداری برای ثبتنام مشایی برای من اصلاً تعجبآور نبود. من هیچ وقت به کارها و حرفهای این فرد توجهی نمیکنم، چون او را فرصتطلبی میبینم که با سوء استفاده از موقعیت رهبر که نیاز داشت شخصی را به عنوان رئیس جمهور معرفی کند که بتواند توجه مردم گرسنه را به خود جلب کند، به ریاست جمهوری اسلامی رسید. مثل دزدی که در یک موقعیت طلایی به خزانه کشور دست پیدا کرده است، احمدی نژاد نه تنها خزانه را به نفع خود خالی کرد، بلکه هر چه بعد از برداشت دیگر قدرتمندان جمهوری اسلامی برای ملت باقی میماند را به بهترین نحو ممکن از بین برد. از او به عنوان بدترین وزیر اجرایی رهبر (ریاست جمهوری اسلامی) در تاریخ یاد خواهد شد.
حالا که رهبر از دست کارهای دیوانهوار احمدینژاد خسته شده و در صدد است وزیر دیگری به جای او بگذارد، باید بداند که احمدینژاد به این راحتی از این همه قدرت و پول نخواهد گذشت. مشایی به عنوان جانشین او خاری در پای رهبر خواهد بود، مگر اینکه از صندوق بیرون نیاید. به احتمال زیاد شورای نگهبان صلاحیت مشایی را تأیید میکند ولی برنامه این است که اسم او از صندق در نیاید. اینجاست که احمدینژاد از باقی مانده قدرتش استفاده خواهد کرد که برای آخرین بار در مقابل رهبر مقاومت کند تا از قدرت کنار نرود. این آخرین شانس این دزد بزرگ خواهد بود.
این نکته ما را به آخرین کلاهبرداری احمدینژاد با همدستی مشایی برمیگرداند. این دو برای نشان دادن مقبولیت عمومی با یک حیله خوب طراحی شده عزتالله انتظامی را در موقع ثبت کاندیداتوری به وزارت کشور آوردند و با او عکسهای تبلیغاتی گرفتند. مطمئناً اینان حساب نامه احتمالی این بازیگر با سابقه سینمای ایران برای توضیح موضوع را هم کرده بودند. به هر حال هر تبلیغی برای مشایی خوب خواهد بود، حتی اگر تبلیغ منفی باشد.
در حال حاضر هیچ شخصی برای ایران بدتر از مشایی نیست. بهترین حالت این است که دو طرف این دعوا همدیگر را نابود کنند. که البته بسیار دست نیافتنی است. ولی آرزو عیب نیست.
The Perks of Being a Wallflower
یک فیلم دبیرستانی خوب. این فیلم که عشق یک پسر سال اول دبیرستان رو به یک دختر سال آخری نشون میده، خیلی خوب ساخته شده. بجز چندتا نکته اضافه که میتونه از قصه حذف بشه، یک قصه سرراست داره. بازیهاش هم عالیه. البته این مثل فیلمهای دیگه این سبک که خیلی دخترهای خوشگل توش هستند که کارهای عجیب غریب میکنند، نیست. دختر خوشگلش اما واتسونه که اونم به نظر من خیلی خوشگل نیست. همین هم باعث میشه این فیلم واقعیتر به نظر برسه. فیلم خوبیه برای یک بار دیدن.
Wednesday, May 15, 2013
Anna Karenina
این فیلم یکی از بهترین فیلمهای سال 2012 است. برای من این اولین بار بود که با این قصه روبرو میشدم. برداشت فیلم از این رمان معروف کاملاً سرراسته، با این حال فیلم حالت یک فیلم هنری داره. انگار که داستان در تئاتر داره اجرا میشه. این داستان درام عاشقانه خیلی خوب پیاده سازی شده. بازیها عالی هستند. هیچ نقصی توی فیلم نیست.
Monday, May 13, 2013
Upside Down
این فیلم یک فیلم عاشقانه و تخیلیه. قصه جالبه و جلوههای ویژه فیلم عالیه. یکمی آخر فیلم سریع تمام میشه. به هر حال به دیدنش میارزه. بازیهاش خوب هستند. البته خیلی توی یک همچنین داستانی وقتی برای نشان دادن هنر بازیگری نیست. داستان فیلم در محیط جالبی اتفاق میافته. ولی قصه بعد از توصیف محیط دیگه چیز جدیدی نداره. این اتفاق در بسیاری از فیلمهای تخیلی و حتی علمی-تخیلی میافته. منظورم اینه که نویسنده یک مکان بسیار جالب یا شرایط خیلی غریب و جالبی رو توی ذهنش ساخته و بعد میخواد یک قصه توی این مکان پیاده بکنه. این کار خیلی کار سختیه. اغلب نویسنده موفق نمیشه. این فیلم هم از همون موارده. در این مواقع نویسنده اغلب نویسنده داستان رو از فقر شروع میکنه و تلاش شخصیت اصلی برای رسیدن به عشق واقعی داستان را تشکیل میده. یک فیلم دیگه که داستانش اینطوریه فیلم In Time است.
Sunday, May 12, 2013
بیشعوری ایرانی
من همیشه ایمان داشتم که عامه ایرانیها (مثل همه مردم دنیا) بیشعور هستند. ولی بعضی اوقات آدم به مطالبی بر میخوره که واقعاً از عمق بیشعوری نویسنده شکه میشه. من عضو Facebook نیستم به خاطر آدمهایی احمقی که از اینجور چیزها مینویسند. لطفاً صفحه این خانم را ببینید. در این صفحه یک نوشته هست که این خانم راجع به حافظه تاریخی ایرانیها و رابطه ایران و آمریکا اظهار نظر کرده است. نکته اول که این خانم نمیفهمد این است که کسی که بیرون از ایران در ناز نعمت زندگی میکند، درکی از شرایط و اوضاع طبقه متوسط و پایین جامعه ایران ندارد و به همین دلیل حق اظهار نظر راجع به مسائل ایران ندارد. نکته دوم این است که حافظه تاریخی ایشان به سال 1388 نمیزسد ولی کودتای 28 مرداد 1332 را بخاطر دارد. به نظر من این حافظه تاریخی نصفه و نیمهی ایشان بخاطر سودی است که از جمهوری اسلامی میبرد. اصولاً یک همچنین آدمهایی تا وقتی سود مالی از چیزی داشته باشند، حافظهشان کامل کار نمیکند.
حکومت جمهوری اسلامی ایرانیها را بدون دریغ میکشد. در مقابل آمریکاییها خیلی کمتر ایرانی کشتهاند. ولی هنوز ایرانیهایی هستند که فکر میکنند، آمریکاییها برای کمک کردن به ایرانیها باید از معصومین باشند. چطور یک ایرانی ممکن است نفهمد که بدون سود در این دنیا کسی به کسی کمک نمیکند (ایرانیها از سودطلب مردم دنیا هستند). چرا آمریکاییها به ما کمک نمیکنند؟ واضح است: چون جمهوری اسلامی برای ایشان سود دارد. تا وقتی به این راحتی میشود نفت را با جنس بنجل معاوضه کرد، چرا باید تغییر حکومتی در ایران صورت گیرد....
ایرانیها درون ایران اسیر دیکتاتوری مخوف هستند. در عین حال بسیاری از ایرانیهای صاحب مال (مال مردم خور) که نیاز به زندگی در ایران ندارند از این دیکتاتور حمایت میکنند. آنها هم مثل آمریکا از جمهوری اسلامی سود میبرند. چطور همچین آدمهایی به خود اجازه میدهند در کمال پرویی از جنایتهای آمریکا بر علیه ایرانیها حرف بزنند. این همدستان جمهوری اسلامی تنها به فکر جیب هستند.
The Master
با اینکه ستارهای ریادی تو این فیلم بازی کردند، من واقعاً چیری از مفهوم فیلم نفهمیدم. داستان فیلم خیلی ساده است و به نظر میآد که باید پیامی داشته باشه، ولی آخر کار پیامی به آدم نمیرسه. فیلم یک فیلم درامه و داستان هم کاملاً سر راسته. بازیها عالی هستند ولی حرف خاصی توش نیست. دیدن این فیلم مثل وقتتلف کردنه.
A Corner for My Thoughts: Abstract Mathematics
All my life I was a mathematics fan. What I love the most about it is the abstraction. It may seem a little awkward to love a subject simply because it does not need to have any practical applications in real world, but I believe that pure mathematics is beautiful. It is a some kind of art. But unlike any other, mathematics is not created, it is understood. So the only people who can appreciate it are the artistes. Others just find it hard or boring.
Is math really hard? If one can understand logic, which is assumed to be the only way humans communicate through it, then one can understand math. I mean the pure math is nothing but a collection of arguments which are shown to be true using logic and some axioms. The axioms are the first step in any argument in mathematics. They are propositions that we prefer to accept their correctness without any proof. It is amazing that we cannot start with nothing. We at least need to assume the existence of nothing.
There is another aspect of math which is unique to mathematics. It is its vastness of ideas. Nowadays, no human being can claim that knows what is exactly happening in the different frontiers of mathematics. Every year thousands of research papers are published in math. This makes the tracking of the progress of the different branches very difficult. A lot of these papers are not read by anyone except their writers and some of their relatives in math. This is the beauty of the math in this age, in my opinion. I mean one can work all his life on some subjects and be sure that these subjects are his/hers and nobody in the world will ever try to read his/her papers or understand his/her work. It is like a private form of art. Of course one can choose to work on questions that are famous and try to find answers to get famous in math. But doing this cannot have a personal part of math for himself.
I have two or there leads in abstract math which are now mine. I like to think of them as corners for my thoughts. I really like to be alone in these areas. I publish my work on them and am pretty sure that 2 or 3 read my papers. This gives me a sense of privacy in life that I am deprived of in this overcrowded world.
There is another aspect of math which is unique to mathematics. It is its vastness of ideas. Nowadays, no human being can claim that knows what is exactly happening in the different frontiers of mathematics. Every year thousands of research papers are published in math. This makes the tracking of the progress of the different branches very difficult. A lot of these papers are not read by anyone except their writers and some of their relatives in math. This is the beauty of the math in this age, in my opinion. I mean one can work all his life on some subjects and be sure that these subjects are his/hers and nobody in the world will ever try to read his/her papers or understand his/her work. It is like a private form of art. Of course one can choose to work on questions that are famous and try to find answers to get famous in math. But doing this cannot have a personal part of math for himself.
I have two or there leads in abstract math which are now mine. I like to think of them as corners for my thoughts. I really like to be alone in these areas. I publish my work on them and am pretty sure that 2 or 3 read my papers. This gives me a sense of privacy in life that I am deprived of in this overcrowded world.
Saturday, May 11, 2013
تئاتر جمهوری اسلامی
چه فیلمی سر ملت درآوردند. ملت هم سر کار رفته است. هاشمی کاندیدا شد. کاندیداتوری او نشانه چند نکته است. اول اینکه ملت ایران همچنان سردرگم است و نمیفهمد که انتخابات فقط راهی برای مقبولیت بخشیدن به حکومت دیکتاتوری در ایران است. ایرانیها بعد از 34 سال هنور متوجه نشدهاند که شرکت در انتخابات فقط جنبهی تبلیغاتی دارد و کسی به فکر اوضاع اسفبار ایرانیها نیست. ار کجا به چنین نتیجهگیری میتوان رسید؟ از آنجا که هاشمی اگر مطمئن نبود که بسیج و اقبال عمومی به همراه خود دارد، کاندید نمیشد. این آقا که 15 سال پیش یکی از عوامل بدبختی و روزگار سیاه ملت قلمداد میشد، حالا گزینه اصلاحطلبان است. اگر 15 سال به کسی گفته میشد روزگاری خواهد آمد که هاشمی اصلاحطلب خواهد شد، به شما میخندید. هاشمی بهترین گزینه برای خامنهای هم هست. او 8 سال ملت را سرکار خواهد گذاشت تا رهبر همچنان قدرت مطلق در ایران باشد. هاشمی رأی خواهد آورد. رأی او زیاد هم خواهد بود. ولی من امیدوارم مردم به یاد بیاورند که بسیاری برای آنکه هاشمی رئیس جمهور نشود، 8 سال پیش آدمی مثل احمدی نژاد را انتخاب کردند.
همه این کارها برای این است که چند سالی بیشتر رهبر بتواند دیکتاتور باشد. کسی دلی به حال ایرانیها نمیسوزاند. ما محکوم به پایمال شدن تا آخرین روز زندگی هستیم. وقتی ملتی احمق شد، چرا باید کسی دل به حالش بسوزاند. 4 سال پیش، من فکر میکردم دیگر کسی در ایران رأی نخواهد داد. ولی حالا میبینم به راحتی میشود کلاه سر ایرانیها گذاشت. کافی است شرایط را سخت کنی و یک هویج به آنها نشان دهی تا یادشان برود که کجا بودهاند و چه بلایی به سرشان آمده است. تئاتر جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد. مادامی که ایرانیها رأی میدهند، کاری برای بهتر شدن اوضاع نمیشود کرد.
Friday, May 10, 2013
Skyfall
با اینکه سهگانه جدید جیمز باند حالت واقعگرایانه خوبی نسبت به سریهای قبلی داره، باید بگم آخرین فیلمش یعنی Skyfall واقعاً فیلم جالبی از کار در نیومده. ایراد اصلی به نظر من داستان فیلمه که پر از ایرادهای منطقیه. مخصوصاً فصل آخر که باند سعی میکنه ام رو به عنوان طعمه برای گیر انداختن آدم بد داستان به کار ببره. این کار واقعاً به صورتی که داستان روایت میکنه بیمعنیه. ایراد دیگه این داستان شخصیت بد قصه است که خیلی عادیه. اون حالت مرموز دوتا فیلم اول اینجا دیگه نیست. در واقع این فیلم آخر خیلی شبیه فیلمهای قدیمه بانده. نکته دیگه راجع به داستان، زنهای قصه هستند. خبری از زنهای زیبا و لحظات مغازله جالب فیلمهای باند تو این فیلم نیست. فیلم به سطح یک فیلم معمولی پلیسی کاهش پیدا کرده. از باند بیشتر از اینها انتظار داشتم. توی این سری جدید هیچ کدوم از فیلمها Casino Royal نمیشه.
Thursday, May 9, 2013
Sinister
این یک فیلم از سینمای وحشته. قشنگه و پایانش مخصوصاً جالبه. من اینجور فیلها رو دوست ندارم ولی این یکی رو دیدم. داستان فیلم حالت پلیسی داره ولی کم کم تبدیل به سینمای وحشت میشه. اینجور فیلمها رو بیشتر از یک باز نمیشه دید. چون عنصر ترس از ندوستن ناشی میشه. بازیهای فیلم خیلی عالی هستند. فیلم خوش ساختیه و دیدنش نصف شب و در تاریکی و تنهایی کاملاً ترسناکه.
Monday, May 6, 2013
Argo
چه فیلم جالبی. بیخود نبود که بهترین فیلم سال شد. دیدنش رو به همه ایرانیها توصیه میکنم. روزهای سیاه اول انقلاب رو به یاد آدم میآره. درست که برای یک تماشاگر ایرانی یکمی غیر واقعی به نظر میرسه، ولی باید بگم خود ما هم نمیتونستیم اون سالها رو بهتر از این بازسازی کنیم. با اینکه فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و من هم اصولاً این جور فیلمها رو دوست ندارم، ولی این یکی خیلی خوش ساخته. ایران رو هم خوب باسازی کردند. اغراق هم توش زیاد هست ولی باز هم خوب ساخته شده.
این فیلم قسمتی از تاریخ ما رو نشان میده که واقعاً باید از بابتش شرمنده باشیم. نه بخاطر گروگان گیری و حمله به سفارت آمریکا (که بسیار وحشیانه و بی منطق بود)، بلکه به خاطر وحشیگری بی حد و مرزی که به اسم دین به هموطنهای خودمون روا کردیم (اینو بگم که من اون موقع حرف هم بلد نبودم بزنم، ولی باز هم شرمندهام).
Bachelorette
این فیلم یک فیلم کمدی عاشقانه است. دیدنش بد نیست. داستان فیلم پیدا کردن آدم مناسب برای با هم بودنه، مثل همه اینجور فیلمها. اینجور فیلمهای اینقدر داستانشون مثل همه که حوصلهی آدم رو سر میبره. از وسط قصه آخرش پیداست. بعضی لحظات دیدنی توش هست ولی داستانش چیز جالبی نداره. به درد دیدن تو جمع خانوادگی ایرانی نمیخره، چون زنهای فیلم یا مست هستند یا کوک کشیدند یا هردوش با هم. به هر حال یک فیلم هالیوودیه سطحیه. آخر فیلم هم همه به هم میرسند و همهی مشکلات حل میشه.
Wednesday, May 1, 2013
The Giant Mechanical Man
یک فیلم دیگه ایرانیها هیچ وقت قادر به ساختنش نیستند. نه اینکه ما بتونیم فیلمهای دیگه هالیوودی رو بسازیم. یک عاشقانه سیاه. شاید هم خیلی سیاه نباشه. به هر حال یک فیلم ساده که راجع به هم رسیدن کاملاً تصادفی دو تا آدمه. اینجور فیلمها رو نمیشه دیدنشون رو به کسی توصیه کرد. همینطور نمیشه گفت که دیدنش بیفایده است. من که خوشم اومد. شاید خیلیهای دیگه هم این فیلم رو دوست داشته باشند. به یک بار دیدن میارزه.
Subscribe to:
Posts (Atom)