چهار سال پیش که آن وضع بر سر ملت زودباور ایران آمد و بسیاری زیر تیغ جلاد رفتند، به خود میگفتم این پایانی خواهد بود بر سادهلوحی ایرانیان به عنوان یک ملت. با نامزد شدن هاشمی اما مطمئن شدم که پایانی بر آرزوی خام ایرانیان برای تغییر از درون حاکمیت وجود ندارد. این منطقی است که انتخابات کم هزینهترین نوع تغییر به سوی بهبود وضع موجود است، ولی دیکتاتور حاکم هیچ تغییری را صلاح نمیبیند. حال امیدوارم ملت سرانجام به خود بیاید و سر به نافرمانی مدنی زند. به نظرم نافرمانی مدنی کم هزینهترین روش تغییر از بیرون حاکمیت است. نقطه شروع آن تحریم انتخابات خواهد بود. البته که دستگاه رهبر حضور مردم را حماسهای بینظیر خواهد خواند، ولی از درون به خود خواهد لرزید از تعداد کم شرکتکنندگان. این میتواند فرصتی طلایی برای مردم ایران باشد.
دو نکته دردناک هم متذکر شوم. حضور دو دست دکتر در این انتخابات چشمگیر است. این دو دسته هیچکدام بویی از انسانیت بردهاند. دسته اول نامزدان انتخابات هستند که همگی دکترند و همگی جیرهخوار حکومت. حتی دکتریشان هم صدقهی حکومتی است. اینان را چه به تحقیق علمی و حضور در دانشگاه. دسته دوم دکتران خارجنشینندکه فقط درد راحتی خویش دارند و از خودخواهی بر درد مردم کور. چگونه میشود عالمی از رد صلاحیت هاشمی اظهار خوشحالی کند به این دلیل که حالا راحت به ایران مسافرت خواهد کرد. این مثالی است بر بیشعوری بیحد بعضیها.
No comments:
Post a Comment